داستان حضرت ابراهیم ( ع )

ساخت وبلاگ
بسمۀ تعالی**********خدا یا به دنیا مرا پاک کن*******************خدا یا به دنیا مرا پاک کن****به آن وقت خواهی، مرا خاک کنگناهان بسیار باشد مرا**** ببخشا به من هر کدامین گناهتو ستّار باشی، مرا غافری****تو پوشانده بر من، ز من بگذریتوانی بگیری ز من انتقام****و یا این که گیری ز من التزامبه من رحم کن ای خدا هر زمان****براین دست وپایم به گوش و زبانبه هردرک و فهمی چه آمد به سر****به هر سنّ و سالی، چه بوده خطرکه دانسته بودم، و یا غیر آن****به پنهان بوده و یا در عیانبسی کار ها آمده د ر سُراغ****نشد فکر در آن، گناه را ایاقز دستان نیامد که گیرد ز دست****کسی را که افتاده، در جای پستبه بیرون کشاند، ز هر منجلاب بر او پاک سازد، بر آب و گلابشود پاک و طاهر ز هر شستنی شود سازگاری به بر گشتنینشد تا کنم پای خود استوار که محکم مرا گردد و، پایداردر آن پا نهم، تا به کاری قرار نه آن پا که آید مرا در فراربه گوشی شنیدار هر کار بود نه درخواب، بل این که بیداربودقضاوت مرا بوده آن خواستم شتابی مرا بوده، جا خاستمز دل شد مرا خواهشی بهر کار مرا دست و پا مانده در انتظارز اعضاء بر آورده شد در عمل برایم چه شیرین، به قند و عسلولی غافل از آن، چه آمد به بار نگردیده نفعی، ضرر شد به کاراگر برده بودم ، از اوّل به فکر به خود مشورت داشتم یا به ذکراگر کرده بودم درست انتخاب مرا انتظار درستی، ز آبنشد این چنینم،که باشد ثواب مرا حاصلی شد، که آید عقاببه چشمان خود کرده ام هرجفا به هر چیز بیرون، که کردم نگاهبه هر چیز زیبا نگاهم شده گناهش از آن بعد، بلایم شدهنه با چشم سر، بلکه با چشم دل نگاه چنینی که گشتم خُجلبه پا می توان دشمنی را لگد به دستان توان دوستی را به حدّنکردم چنین با همه دشمنان نشد کار نیکو بر آن دوستاندل و دیده را شد داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:13

بسمۀ تعالی**********کلاونگا وطن باشی برایم*******************کلاونگا وطن باشی برایم****محلّ همّ و غم باشی برایمتوئی اوّل قدمگاهم به دنیا****تورامن دوست دارم تا به فردابه فردائی که من رازنده بینی****تورا من،شکردارم،یاحبیبیدر آنجا پا نهادم اوّلین بار****و اعضایم به هر یک آمده کارزَدم هردست وپائی را ازاوّل****و یا من گریه کردم، گه مبدّلبه خندیدن رسیدآن گریه هایم****مرا آب دهن، تر شانه هایمهوا هم آسمان را در تو دیدم****صدا از دیگران را هم شنیدمبه گرماو ز سرما گشته احساس****که هرحسِّ دگر،آمد به عبّاسهمی دیدم پدر مادر به اطراف****عمو و عمّه را دیدم به اکنافبرادر در کنارم بوده هر آن****مرا بوسیده بود، هر دم به آسانز مادر خورده ام شیری پیاپی****نوازش های او بوده است تا کی پدر هر همّ و غمّش بوده بر من****فراهم آوَرد، بر جسم و بر تننباشد کمّ و کاستی را به خانه****نگیرم من به هر چیزی بهانهبه لطف ازحقّ، وسایل بوده عالی****مرتّب بوده است ازفرش وقالیبه آرامی شناختم دور و بر را****مرا حسّ شد، به دست و پا و سر راکمی را، گریه کردم، با توانم****زیادی را به خندیدن، ز جانمبه تدریج آمده دنیایِ دیگر**** به گفتن شد مرا تکرار مادرمرا مادر بزرگم بوده زنده ****چه نیکو بوده او با مهر و خندهنه برمن بلکه مهرش بوده وافر****محبّت بوده از او نه ظاهرعزیز و کاردان بود او، به هر چیز****هنر در او نمایان بوده لبریزبه کدبانو صدایش می نمودند****بر او در آشپزی، غوغا نمودنددگر مادر بزرگم در الیکا****چه شمشادی، که او داشت قدِّ رعنادوچشمانش همیشه رو به دربود****که او در انتظار این پسر بودپسر عمّی مرا بوده به خانه****پدر از من، بر او هم بوده سایهمرا جان بوده او، اندر دو پیکر**** صمیمی بوده با من ، چون برادرمرا دائی در داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:13

بسمۀ تعالی*******سابع از دوستان پذیرا باش*****************سابع از دوستان پذیرا باش****بهر هر یک به شعر گویا باشحالشان پرس و هم زاحوالات****حال خودگو،همی ازآن حالاتخانواده، عیال و فرزندان****کن مقاوم ز دوستی بر آناحترامی به هر کدامین دار****عزّتی بر تو می شود ، هُشدارراه دل بر دلی، چنین باشد****پل زنی هر کجا،که را هست یادهر دلی را نشانده ای بذری**** آب می ده شود، تو را خضریبا طراوت شود، گلش حاصل****هر کسی بر چنین گلی مایلبوی وعطرش، به هرکجا جاری****دل برد از همه، به دلخواهیمست این دوستی، کجا هُشیار****کی بُوَد خواب و کی بُوَد بیدارهمّ و غمّش براین گُل است به یقین****پایداری به دوستی گلچینفکر و ذکرش بر این گُل و بویش****تا که ثابت شود، فرا سویشحظّ و بهره از آن شود عاید****هر گلی کی شود از آن زایدراه و رسمی بُوَد در این درگاه**** راه دل خود به خود، شود پیداپَر کشد هر دلی در این میدان****هرکه رابین،که شاد وهم خندانسابعا هر گلی شکوفا شد****نفعِ زآن ره، از او تماشا شد****************************************روز سه شنبه به تاریخ 5/10/1402******************** داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:13